محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

پسرطلای من

بدون عنوان

محمد حسین جان دلم برات تنگ شده عزیزم .پاشو بیا خونمون دیگه.امروز  برات زنگ زدم گفتم بیا خونمون .گفتی نه بیا ایندا.خودت اونجایی منم دعوت میکنی؟اینگاری گوشت کبک کارساز شده.اخه شنیدم گوشت کبک باعث میشه بچه زبونش باز بشه.دیروز و پریروز بهت گوشت کبک دادم خوردی .اینگاری که اثر خودشو کرده ...
17 تير 1392

بدون عنوان

  دردونه ی مامان دیشب کلی خوشتیپ کردی با مادر بزرگی و عمه جان اینا رفتی عروسی پسر دایی بابایی. البته قبل از رفتن به عروسی بهشون افتخار دادی و رفتی اتلیه باهاشون چند تا عکس گرفتی . خودم هنوز عکسا رو ندیدم ولی به محض اینکه به دستم برسن هر کدوم که قابل نمایش باشن رو میزارم.بوس بوس.دلم برات تنگیده اخه از دیروز عصر تا حالا که 9 صبحه ندیدمت. دیشب تا ساعت 3 عروسی بودی بعدش هم خونه بابا بزرگ لالا کردی. اخه تو ماشین خوابت برده بود.گفتم دیگه نیارنت خونه خودمون اذیت میشی.
17 تير 1392

بدون عنوان

پسر عزیز دردونم  قسمت نبود برای تولد دو سالگیت جشن بگیریم . متاسفانه بابا جون رو از دست دادیم .برای همین یه مدتی کم به وبلاگت میومدم. اصلا حوصلشو نداشتم. الان که  اینجام  یه سه ماهی از اون اتفاق بد گذشته.ولی هنوز حالم بده. ... ...
17 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرطلای من می باشد